"نادر مردای"، قهرمان وزنه برداری مسابقات "پاراالمپیک"

نادرمرادی، وزنه ‌بردار دسته ۶۰ کیلوگرم ازجمله ملی‌پوشان معلول کشورمان بود که درپارالمپیک لندن با کسب مدال طلا افتخارآفرین شد.

زندگی نامه نادر مرادی

مرد طلایی پارالمپیک لندن متولد شهریورماه سال ۱۳۶۱ در تهران است. او ورزش پارا وزنه برداری را از سال ۱۳۷۹ پس از آشنایی با علی صادق زاده ملی پوش سابق این رشته آغاز کرد. در همین سال توانست اولین مدال طلای خود را در مسابقات استانی بدست آورد و از ۱۰ سال پیش به عضویت تیم ملی درآمد و در بازی های پارالمپیک ۲۰۱۲ لندن مدال طلا را از آن خود کرد.

مرادی پس از کسب مدال طلای جهانی ۲۰۱۰ "مالزی" و نقره پاراآسیایی "گوانگجو" گام به لندن گذاشت و همچون دیگر اعضای تیم ملی وزنه‌برداری فراتر از انتظار ظاهر شد.

مرادی هر چند در ۳۰ سالگی به افتخار فتح بلندترین قله قهرمانی ورزش معلولان نایل آمد، اما این نتیجه درهیچ مرحله ای او را برای حفظ وارتقای عناوینش متوقف نکرد. پولاد مرد طلایی همچنان قصد دارد به حضور خود در عرصه قهرمانی ادامه دهد چرا که معتقد است توانایی این کار و ادامه افتخارآفرینی برای خود و کشورش را دارد.

مدال‌های طلای لندن تصادفی به دست نیامد

مسابقات پارالمپیک لندن نقطه عطف افتخارآفرینی ورزشکاران معلول کشورمان بود آنطورکه نادر مرادی در این باره چنین توضیح می دهد:"بچه های ما در این آوردگاه مهم ورزشی که خواستگاه نخبگان جهان در رشته های مختلف ورزشی است، نتیجه درخشان و بی‌نظیری کسب کردند". قهرمانی پارالمپیک آن هم با کسب چهار مدال طلا کار کوچکی نبود، چرا که در پارالمپیک ۲۰۰۸ پکن و ۲۰۰۴ آتن تنها دو مدال طلا کسب کرده بودیم و این رشد صددرصدی واقعا ارزشمند بود. او هرآنچه که دراین رقابت‌ها به دست آمده را حاصل زحمات خود، مربیان و فدراسیون می‌داند و می گوید: «شک نکنید که این موفقیت به هیچ عنوان تصادفی نبود و در یک سال منتهی به اعزام به لندن زحمات زیادی کشیده شد.

مردی طلایی لندن یادآور می شود: «تمرینات پرفشاری انجام دادیم و از همه اینها مهم‌تر روح وحدت و یکدلی بود که در بین همه اعضای تیم وجود داشت. روحیه‌ای که همه ما را به سمت کسب مدال طلا سوق می‌داد. این روحیه همدلی هر وقت در ورزش ما و در تیم‌های مختلف به معنی واقعی کلمه و خارج از شعار شکل گرفته نتایج درخشانی به دنبال داشته است. ضمن اینکه همگی به موفقیت ایمان داشتیم.

نادر مرادی، تلاش می کند تا توضیحات بیشتری از حال و هوای رویداد مهم المپیک لندن بیان کند. اودر ادامه می افزاید: «  تک‌تک اعضای تیم با همه وجود می‌خواستند طلا بگیرند. برای رسیدن به این مرحله ازموفقیت هم خوشحال می‌شدند و در ناراحتی‌ها نیز یار و غمخوار خویش بودند. چون احساس رفاقت و برادری بین ما به اوج خود رسیده بود. دلیل این مسأله هم هدفی بود که برای خود تعریف کرده بودیم.»

معلولیت پایان زندگی نیست

او از انگیزه های مهمتری برای کسب موفقیت در زندگی خصوصی و ورزشی اش سخن می گوید و در این باره چنین توضیح می دهد: «حال که صحبت از انگیزه‌های افتخارآفرینی در میادین ورزشی شد باید بگویم لحظه به اهتزاز درآمدن پرچم ایران عزیز کم افتخاری نیست و خود به خود میل و اشتیاق قهرمان شدن را در انسان ایجاد کرد.

معلولیت محدودیت نیست

نادری معتقد است که، معلولیت، محدودیت و پایان زندگی نیست و می‌توان با وجود معلول بودن کارهای سخت را انجام داد و همچون افراد سالم برای کشور افتخار کسب کرد، کاری که بخوبی آن را انجام دادیم».

با کلام پدر دوباره بلند شدم

او از ناامیدی ها و امیدواری هایش سخن می گوید، اما جایی در بیان خاطراتش چشمانش می درخشد وبا مکثی چنین می گوید: «گاهی فکر می کنم هر چه دارم از یک کلام پدر دارم که در اوج ناامیدی و در روزهایی که از ورزش حرفه‌ای دل زده شده بودم به من انگیزه دوباره بخشید سال اول که عضو تیم ملی وزنه برداری معلولان و جانبازان شده بودم قرار شد در جام مالزی شرکت کنم اما به دلایلی از سفر باز ماندم، ناگهان گویی همه انگیزه‌ام را از دست دادم تصمیم گرفتم وزنه‌برداری را ببوسم و کنار بگذارم، اما درست سر بزنگاه، صدایی مرا از عمق تاریکی نجات داد  و آن صدا به من گفت، مرد واقعی کسی است که وقتی شکست خورد دست روی زانوهایش بگذارد و دوباره بلند می‌شود تا ثابت کند که حق داشته و شایسته بوده است.

او اضافه می کند: «شاید اگر پدرم این جمله را در لحظه‌ای سرنوشت‌ساز زندگی‌ام نمی‌گفت، مسیر من عوض می‌شد، من آن زمان عصبانی بودم ضربه خورده و آسیب روحی دیده بودم و دیگر نمی خواستم پا به داخل هیچ ورزشگاهی بگذارم اما نصیحت پدرم آب روی آتش شد».

پیشنهاد دایی ام مرا به سالن ورزشی کشاند

مرد طلایی پارالمپیک، حضورش درعرصه ورزش را مدیون دایی اش می داند و در این باره می گوید: «گاهی کلامی، نصیحتی، پیشنهادی از یک دوست یا عزیزی برای همیشه زندگی ات را عوض می‌کند. من بارها در مسیر این تجربه قرار گرفتم. در یکی از روزهای سال ۱۳۷۹ دایی ام با من حرف زد. او که در رشته بدنسازی فعالیت داشت، به من گفت که، نادر در باشگاه ما کسی با شرایط تو هست که تمرین می‌کند و وزنه‌ می‌زند بد نیست بیایی و امتحان کنی. از پیشنهادش استقبال کردم و به محل تمرین وی رفتم. ورزشکاری را با شرایط خود دیدم که زیر وزنه‌ای سنگین دراز کشیده بود و در حال بلند کردن آن روی سینه اش بود، طولی نکشید که با آن ورزشکار وارد صحبت شدم و فهمیدم که او علی صادق‌زاده قهرمانی وزنه‌برداری جانبازان و معلولان است که به من پیشنهاد کرد تمریناتم را شروع کنم. از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدم، آن لحظه فکرش را هم نمی‌کردم که چند سال بعد با عضویت در تیم ملی، با آقای علی صادق زاده، هم تیمی و همسفر شوم.

آرزوی کسب مدال طلا را داشتم

او می‌گوید از لحظه ای که پا در سالن تمرین ورزشی گذاشتم، آرزوی کسب مدال طلا را داشته است، بطوریکه در این باره می گوید: «سال‌ها بود که این جمله را تکرار می‌کردم که باید صاحب مدال طلای پارالمپیک شوم، همه می‌دانستند که بعد از مدال‌های رنگارنگ از میدان‌های جهانی چقدر تشنه طلایی پارالمپیک هستم.»

او ادامه می دهد: «در ۲۶ سالگی به عضویت تیم ملی درآمدم، آن زمان پارالمپیک پکن ۲۰۰۸ در پیش بود و من در حد قهرمانان جهان رکورد زده بودم، اما چون در مسابقات خارجی شرکت نکرده بودم و رنکینگ ورودی نداشتم نتوانستم به پارالمپیک پکن راه پیدا کنم. بالاخره بعد از سالها تلاش توانستم به پارالمپیک لندن راه پیدا کنم روز مسابقه با خود فکر کردم این همان لحظه است که باید طلا را به چنگ آورم.

در مسابقات لندن وزنه های اول و دوم را که ۱۹۲ و ۱۹۶ کیلوگرم بود با موفقیت بالای سر بردم اما نتوانستم در حرکت سوم وزنه ۲۰۳ کیلوگرم را مهار کنم، با این حال تا اواخر مسابقه مدال طلایم قطعی بود، تا اینکه وزنه‌بردار روس درست در آخرین حرکت وزنه ۲۰۳ کیلوگرم را پیشنهاد کرد. نفس در سینه ام حبس شده بود، من سالها برای میدان پارالمپیک و گرفتن طلا رنج برده بودم و حالا درست در آخرین لحظه اتفاق بدی در شرف وقوع بود وقتی وزنه‌بردار روس زیر وزنه ۲۰۳ کیلوگرم دراز کشید صدای ضربان قلبم را می شنیدم که لحظه محکم تر به سینه ام می کوبید من در یک قدمی مدال طلای ساده بودم اما انگار کسی می خواست آن را از چنگم در آورد، سرانجام وزنه بردار روس نتوانست وزنه ۲۰۳ کیلوگرم را مهار کندومن به آنچه که سال ها در آرزویش بودم، رسیدم، همان روز مدال طلای پارالمپیک را با عشق و همدردی به مردم زلزله زده آذربایجان تقدیم کردم.

او بر این باور است که، نقش حمایتی خانواده اش در موفقیت‌هایی که کسب کرده بسیار مهم بوده و سخنانش را با این جمله به پایان می رساند: «از خانواده‌ام به خصوص پدر و مادرم که هیچ وقت با معلولیت من به عنوان ناتوانی برخورد نکردند و حامی و همراه من بودند، تشکر می‌کنم و هر جا که باشم همیشه قدردان شان هستم.

تالار افتخارات

مدال طلای مسابقات بین المللی لیبی در سال ۲۰۱۲

مدال برنز مسابقات جهانی مالزی ۲۰۱۰

 مدال نقره پارا آسیایی گوانگژو ۲۰۱۰

مدال طلای مسابقات بین المللی اردن ۲۰۱۱

مدال طلای مسابقات جهانی آیواز امارات ۲۰۱۱ و افزایش رکورد جهانی

کد خبر 41300

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 9 =